ایده‌ها، نگرش‌ها و افسانه‌هایی که مانع پیشرفت دوچرخه‌سواری می‌شود

کمیته آموزش فدراسیون دوچرخه سواری مطلب علمی جدیدی را منتشر نمود.

کسانی که بااستعداد و یا متخصص دانسته می‌شوند؛ طیف گسترده‌ای از نتایج مطلوب از موقعیت اجتماعی و شهرت تا امنیت مالی و افزایش دسترسی به فرصت‌هایی مانند تیم‌های دانشگاهی یا اسپانسرهای متفاوت را همراه خود دارند. شکی نیست که در فرهنگ مدرن، حرفه‌‎ای و موفق بودن در هر رشته‌ای، امتیازاتی به دنبال خواهد داشت. اما متاسفانه هنوز هم خرافات، دیدگاه‌های بسته و ایده‌های کهنه مربوط به عملکرد، استعداد و ورزش وجود دارند که مانع توسعه و شکوفایی بسیاری از دوچرخه سواران بااستعداد می‌شوند.
عدم شناسایی صحیح استعدادها و مسیرهای عملکردی به مشکلات کوتاه‌مدت و بلندمدت می‌انجامد. پیش ازاین که توسعه بلندمدت در دوچرخه‎‌سواری و بهترین روش‌های تسهیل آن را توصیف کنیم، چند لحظه صبر کنید تا اطمینان حاصل شود که هیچ یک از مفاهیم غیر تاثیرگذار از قلم نیفتند. یکی از شایع‌ترین اشتباه‌ها، استفاده غلط از واژه استعداد است. ورزشکاران جوان معمولاً بااستعداد و یا حتی بدتر، بی‌استعداد نامیده می‌شوند. این برچسب‎ زدن، معمولاً پیش از ارزیابی عملی توانایی‌ها و مهارت‌ها و حتی قبل از به پایان رسیدن دوره بلوغ بسیار انجام می‌شود.
در اثر زدن برچسب‌های اشتباه در ابتدای کار، یک حس توانایی کاذب (یا عدم توانایی) به وجود می‌آورد و طیفی گسترده از نتایج منفی به دنبال خواهد داشت. برچسب "استعداد زودهنگام و یا در حال ظهور" نیز غرور را به میزان شگفت‌انگیزی بالا می‌برد اما رشد و توسعه انگیزه ذاتی، اخلاق حرفه‌ای و مهارت منعطف مورد نیاز برای درگیری بلندمدت در ورزش و توانایی کنترل چالش‌‌های مسابقه را نیز به تاخیر می‌اندازد. تغییر این دیدگاه که با غرور همراه است و ورزشکار در آن تصور می‎‌کند که به دلیل توانایی‌ای ویژه‌اش نیازی به تمرین‌های سخت ندارد، بسیار دشوار است. حتی از آن بدتر، انتقال غیرقابل پیشگیری به زمینه‌های رقابتی‌تر، معمولاً افراد دارای چنین استعدادهایی را بدون آمادگی برای کنترل چالش‌های مسابقه و رقابت رها کرده و منجر به ناامیدی، رشد ضعیف مهارت ها، آسیب و کنار کشیدن از ورزش می‌شود.
تاکید اولیه بر نتیجه به جای فراگیری، اخلاق کاری و انعطاف‌پذیری معمولاً منجر به ایجاد ورزشکارانی می‎‌شود که برای مراحل حرفه‌ای آماده نیستند. اطلاعاتی که در شناسایی استعدادهای اولیه به کار رفته‌اند، نیازمند بررسی موشکافانه بیشتری هستند. تحقیقات نشان داده‌اند که پدیده‌های جوانی که به رقبای حرفه‌ای تبدیل می‌شوند، بیشتر استثنا هستند تا قاعده (مالینا 2010). قرارگیری زودهنگام در محیط و فرصت‌های فراوان در هر فضایی، به دوچرخه سوار اجازه حرفه‌ای شدن در سن پایین را می‌دهند و نتایج ممکن است به شکلی نامناسب با استعداد ذاتی مرتبط باشند. هنگامی که به جای رشد و توسعه و اخلاق کاری، بر روی نتیجه و استعداد تاکید می‌شود، ورزشکاران جوان مهارت های لازم برای رقابتی ماندن را کسب نمی‌کنند و در همین حال، دیگران با کسب تجربه بر اثر مرور زمان، به سطح آنان می‌رسند. یکی از دیگر موارد اشتباه برچسب زدن به ورزشکاران، به دلیل حذف‌های واجب اما مصنوعی رخ می‌دهد که بر اساس سن، رقبای جوان را در طول دوران بلوغ از یکدیگر جدا می‌کنند. این طبقه‌بندی برای عدالت و متعادل نگه داشتن رقابت‌ها انجام می‌شوند.
آن چه به عنوان اثر نسبی سن شناخته می‌شود می‌تواند نتیجه‌ای مثبت یا منفی داشته باشد، این نتیجه به زمان تولد ورزشکار در طول سال بستگی دارد (برای مثال هلسن، ون وینکل و ویلیامز 2005، موسچ و گروندین 2001، ستبلکسی 1991). تاثیر نسبی سن به این دلیل رخ می‌دهد که کودکی که در چند ماه اولیه پس از حذف جوانان ورزشکار رخ می‌دهد، در آینده شانس بیشتری برای تبدیل شدن به یک ورزشکار حرفه‌ای در هر زمینه‌‍ای دارد. الگوهای نرمال رشد در دوران بلوغ، نوجوانان را از هم سن و سال‌هایی که در یک سال ولی دیرتر متولد شده باشند جلو می‌اندازد و امتیازی ایجاد می‌کند که معمولاً با نشانه‌های استعداد اولیه اشتباه گرفته می‌شود. این متقاضیان توجه، پشتیبانی و منابع بیشتری دریافت کرده و موفقیت بیشتری را نیز تجربه می‌کنند. ورزشکارانی که بعد از آن متولد شده‌اند، ممکن است استعداد مشابه یا حتی بیشتری داشته باشند اما کمبود گزینتش و موفقیت اولیه منجر به فرصت‌های کمتر برای رشد و در نتیجه اعتماد به نفس، انگیزه و لذت کمتر خواهد شد. از طرف دیگر نباید غافل بود همان طور که با توجه به تاثیر نسبی سن و سال گفته شد، سیستمی که در آن برخی به عنوان استعداد اولیه نامگذاری می‌شوند، کسانی که در این گروه نیستند یا به آن‌ها گفته می‌شود که در آن گروه نیستند، ممکن است با مسائل عملکردی مواجه شوند که رشد و پیشرفت طولانی‌مدت و پتانسیل عملکردشان را کاهش می‌دهد. با وجود این که برخی از ورزشکاران با سعی و لجبازی سعی در اثبات خود دارند، بیشتر اوقات کمبود استعداد یا حداقل برچسب استعداد اعتماد به نفس آن‌ها را می‌گیرد و تمرکزشان را روی حفاظت از خود در برابر شکستی می‌برد که حس می‌کنند خواهند داشت.
در نهایت، خیلی‌ها فکر می‌کنند که وقتی به آن‌ها گفته می‌شود استعدادی ندارند، پس بهتر است که اصلاً تلاشی نکنند. شناسایی استعداد به آسانی دیدن یک تکه بزرگ فلز درخشان در بیابان نیست. واقعیت این است که بیشتر استعدادها مانند فلزات گرانبها، تنها از طریق فرآیندی بسیار آرام و نسبتاً خسته‌کننده پیدا می‌شوند. یافتن، صاف کردن و صیقل دادن استعداد زمان می‌برد. مردم معمولاً نمی‌دانند که چه دارند، تا وقتی که عمیقاً وارد فرآیند شوند، و البته اگر مراقب نباشند، خیلی از فرصت‌های بزرگ می‌توانند مورد بی‌اعتنایی قرار گرفته یا از دست بروند. آخرین سو تفاهم معمول این است که مردم فکر می‌کنند استعداد همه چیز است. این تفکر اشتباه، باعث به وجود آمدن این تصور می‌شود که داشتن مجموعه‌ای از استعدادها و توانایی‌های ذاتی، کافی است تا ورزشکار به بالای هرم عملکردی برسد، چه مهارت لازم را داشته باشد چه نه.
با وجود این که داشتن استعداد ذاتی مانند VO₂ max می‌تواند هنگام مسابقه دادن مفید باشد، یک موتور به تنهایی نمی‌تواند در مسابقات برنده شود. مهارت های مدیریت دوچرخه، توانایی‌های تاکتیکی و تصمیم‌گیری مناسب بخش‌های حیاتی یک مسابقه هستند. ممکن است که دانش ذاتی به یک ورزشکار کمک کند در مراحل اولیه یا پایین یک ورزش سرآمد باشد، حتی با توجه و یا تلاش کم نسبت به رشد و پرورش بقیه مهارت‌های لازم برای مسابقه. اما مسابقه دادن تنها با تکیه به استعداد، مانعی در راه موفقیت بالقوه خواهد بود. یکی از مشتقات شایع در میان موفق‌ترین ورزشکاران المپیک این است که هیچ یک از دو ورزشکار حرفه‌ای، مجموعه توانایی و مهارت خدادادی را به عنوان استعداد، برای موفقیت در سطح جهانی را ندارند (دوراند بوش و سالملا، 2002؛ گولد، دیفنباخ و مافت 2002). هر ورزشکاری باید به سختی تلاش کند تا تمام عناصر موفقیت را کنار یکدیگر بچیند.